قبل از خبر
زمان انتشار : 1404/08/15 17:30 | کد خبر : 6704
از کوچه‌های دوه‌چی تا قلب اروپا؛

درام اَفَندی فوتبال آذربایجان

از دل چشمه هایی که آب می جوشد سایر نقاط نیز سیراب می شوند و دراین میان فوتبال ایران نیز نخستین جرعه هایش را از چشمه های آذربایجان نوشیده است.

حسین صدقیانی,فنرباغچه,امیر یوسفیان اهری,

ورزش آذربایجان- امیر یوسفیان اهری/ قصه ی ما از کوچه های خاکی دوه چی تبریز آغاز می شود. حاج رسول آقا تاجر تبریزی و اصالتا از صدقیان دیلمان (سلماس) بود که در کنار علی مسیو، حاج علی دواچی، آقا میرباقر و میرزا علی اصغر خویی، هسته ی اولیه ی مرکز غیبی تبریز را بنیان نهادند. آن روزها چه کسی می دانست پدری آرمان خواه و مشروطه چی که آرزو داشت پسرش حسین، یا قلم به دست گیرد و یا چون خودش تاجر، اما حسین قصه ی ما از همان کودکی دل به توپ بست. آن روزها روزگار بر وفق مراد حاج رسول و مشروطه چی ها نچرخید و آشوب ها او را مجبور کرد تا بار سفر ببندد و از آن هیاهوها به سواحل امن عثمانی در استانبول پناه برد.

حسین نفس های اول فوتبال را در زمین های خاکی ترکیه کشید و در شهری که نسیم بُسفُر بر آن می وزید و صدای اذان از ایاصوفیه بر می خاست؛ حال در «فنرباغچه» به عنوان اولین لژیونر فوتبال ایران با نام «حسین اَفَندی» شناخته می شد.

نوجوانی با لهجه ی ترکی آذربایجانی که بعد 3 سال بازی در فنرباغچه میان غول های عثمانی، به وین رفت تا درس بخواند و فرزند حاج رسول باقی بماند. اما مگر می شد «حسین اَفَندی» توپ را رها کند؟!

حسین صدقیانی، آن دلباخته ی فوتبال در وین به تیم دوم راپید پیوست و بعدها راهی بلژیک شد و پیراهن باشگاه شارلوا را پوشید. آن روزی که در حضور آلبرت اول و در مقابل دیدگان 60 هزار تماشاچی با آن 3 گل تاریخی تیمش را قهرمان کرد، چه کسی می دانست این پسر همان حسین صدقیانی است که پدرش هنوز هم اخم می کرد که چرا دنبال توپ رفته است.

حسین فرنگ دیده، مرد کامبک های تاریخی بود و سال 1304 پس از سال ها حضور در ترکیه و اتریش به ایران بازگشت تا این بازی مدرن را به سرزمینی بیاورد که آن را با گیوه و قواعد محلی بازی می کردند.

«حسین اَفَندی» به ما آموخت که برای آغاز اتفاقی بزرگ باید رفت و آموخت و آمد و سپس با رنج فراوان و وسواس به ریشه بازگشت و آن اتفاق را کشت کرد.

او پس از آمدن به ایران برای باشگاه فردوسی توپ زد و بعد از آن بار دوباره به اروپا رفت، اما حال دیگر حتی در غیاب او نامش در ایران زبانزد محافل فوتبالی شده بود. حسین صدقیانی در کامبک دوم خویش در حالی که آن سال ها، ایران هنوز تیم ملی نداشت اما او تجربه ی فوتبال اروپا را داشت.

وقتی در شهریور 1320 برای نخستین بار تیم ملی فوتبال ایران در اولین تجربه ی تاریخ فوتبال ایران در مسابقات رسمی حضور می یافت، «حسین اَفَندی» مربی و رهبر تیم بود که همان روزها لقب اولین سرمربی تیم ملی نیز برای همیشه به نامش خورد.

حسین صدقیانی بعدها در فوتبال ایران مدیر شد و تا سال 1329 در همه ی کارها مهم فوتبالی رد پایی از او بود. او مرد دلسوز فوتبال بود و برای بچه های فوتبال از جان مایه می گذاشت، حتی آن چندرغاز دریافتی اش را هم برای بازیکنان تیمش خرج می کرد.

روزها گذشت و دور گردون بر مراد وی نرفت و حسین خان صدقیانی با بی مهری هایی چند صباحی از فوتبال دور ماند تا این که در سال 1351 وقتی کامبیز آتابای رئیس فدراسیون شد، حسین افندی را از غبار سال ها بی مهری و فراموشی بیرون کشید و باز آن پیرمرد هفتادساله کنار جوان های تیم ملی با همان شوق و ذوق گذشته و با آن لهجه ی ترکی اش در میانه ی میدان بود.

اَفَند فوتبال ایران، اولین لژیونر و نخستین سرمربی تیم ملی، همان که با توپ از تبریز به استانبول و وین و بروکسل رفت، همان مرد نام آشنای خاندان صدقیانی که هنوز خانه های تاریخی پدری شان که حال میزبان توریست نیز هست، اما او چون یک دلباخته ی فوتبال دل به مال و منال نبست و زندگی اش شد فوتبال و فوتبال و فوتبال، همان حسین افندی که رفیق زندگی اش نادره خانیم کهنمویی را که ازصمیم قلب دوست داشت اما نادره خانیم جور دوری حسین را به خاطر تنها یادگارشان سهیلا، تحمل می کرد و تنها از رزومه ی پر و پیمان فوتبالی حسین صدقیانی در خانه شان یک عکس به یادگار نگه داشته بود، همان حسین صدقیانی که بزرگان فوتبال او را پدر فوتبال ایران می نامند سرانجام داستان زندگی اش به تاریخ آذرماه سال 1361 و در 80 سالگی به سر رسید و غریبانه در وطن و در بهشت زهرای تهران، قطعه 16، ردیف شماره 6 به خاک سپرده شد.

کد خبر 6704


z

مطالب پیشنهادی

انتخاب سر دبیر

در بحث مشارکت کنید